مجنون یار

جدید ترین مطالب
بخش بایگانی

شعر سکوت شب خدا

پنجشنبه 09 اسفند 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 550 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

سکوت شب خدا

سکوت شب

کوچه ها رنگ خیال

باغ دل زیبا

بانگ دل محرم

شور و شعف مهمان

ذکر یار در لب

بهر دل دریا

شب دلان پیدا

شاعر تنها خدا

محرم این جان خدا

مردم پیکار خدا

سکوت شب خدا




شعر بهشت بی ثمر

پنجشنبه 09 اسفند 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 354 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

بهشت بی ثمر

بلبل مست دیدی دل را ببین

بگذر از این روزگار عشق را ببین

گذر روزگار خاک را ببین

بهشت بی ثمر جان را ببین

مثنی شد دل زان را ببین

پرده برداری وهم را ببین

شاید که بادی آرد یار را ببین

برزخ دل بی گنه خار را ببین

شور رسوا شهر را ببین

زان دل خرم شهر را ببین

زان همین مصرع را ببین

جز خدا هیچکس یار را ببین

 

 

 

شعر دم ندیده عشق

پنجشنبه 09 اسفند 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 163 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

دم ندیده عشق

غصه بهشت ندید دلم بوسه بر لب یار زذن عشق است

آن جا که دل می رقصید بوسه بر زلف یار زدم عشق است

 

محرم اسرار شد دلم غافل از آن جان هر دم یار عشق است

تن ناز را بوسه بر باطل زدن یار جان دیدن عشق است

 

گفتا سخن حق دلم یک دم او بوسه زد عشق است

یک دم ندیده ام یار را لعنت به آن دم عشق است

 

 

شعر ساقی دم

چهارشنبه 08 اسفند 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 236 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

ساقی دم

درد عشقی را چشیدم هیچ از جان نگذشت
گفتم این جان مست که شد او نگذشت

دیدار با حق کشیدم هیچ از جان نگذشت
او زیبانگر خرامان من و عشق نگذشت

گفتم که دلم فردا که رسد او زان نگذشت
زان دل گه گذشت مجنون نگذشت

هستی که دگر بار گشت به نامم خان نگذشت
یک ساز دگر گشت به نامم او نگذشت

عطار که دید به جانم آن مهد نگذشت
غرش شیر را که دیدم او ساز دگر ره نگذشت

پرده عشق را دریدم یک دم نگذشت
آن دم که دیدم یک بار غم باز نگذشت

ساقی که دگر یار نداشت یک دم نگذشت
او خداست و از من هیچ دم نگذشت

 

 

شعر خسرو پیکار

سه شنبه 07 اسفند 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 80 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

خسرو پیکار

تسخیر قلب دروغین شده ای
از بس که دیوانه فرزانه شده ای

اسارت زخم ها خنجر شده ای
زخم دل دیدی پست شده ای

دیوانه اگر مست بیدار شده ای
پیمان دلت خدایی بیدار شده ای

خرمان خرمان رفتی بی یار شده ای
دل را که بستی شیرین شده ای

شب را یار دید تو پیدا شده ای
فرهاد که دیدی سر زیبا شده ای

پیمان شکستی خسرو پیکار شده ای
حق را گرفتن چشم خریدار شده ای

سحرگاه دلت معصوم ستار شده ای
زین سان که رفتی رخ زیبا شده ای

کلام آخر باشد بس زیبا شده ای
بار دگر شیدای گلستان شده ای

 

شعر هویدا حق

یکشنبه 05 اسفند 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 196 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

هویدا حق

خدای تو بهشت است
که قلب من است

خدای تو ثنا است
که درد من است

ملک عشق پرست است
که در بهر دل است

زین پس این امید است
که عشق در جان من است

گویند نیست که جان من است
زیبا که ندید این یار من است

ستار که آید عشق من است
گویی که به حق این جان من است

پرده عشق دریدی ساز من است
گویی که مستی یار من است

سوزان که رفتی از بهر دل است
مستی که رفتی مستان من است

قصه شیرین شنیدی فرهاد من است
زین جان که دیدی جان من است

خورشید که دیدی پس زار من است
یاران که دیدی این عشق من است

کافر که دیدی این حق من است
این حق که دیدی این حق من است

اشارات که دیدی زمزمه سحرگاه من است
سحرگاه که دیدی این حق من است